ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
---------------------
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
اگرچه موی میانت به چون منی نرسد
خوشست خاطرم از فکر این خیال دقیق
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که درین دایره سرگردانند
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
تا ببینیم که سرانجام چه خواهد بودن
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن
مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که برو
رحم آنکس که نهد دام چه خواهد بودن
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
دسترنج تو همان به که شود صرف بکام
دانی آخر که بناکام چه خواهد بودن
پیر میخانه همی خواند معمایی دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن
بردم از ره دل حافظ بدف و چنگ و غزل
تا جزای من بدنام چه خواهد بودن
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم سازیم و بنیانش براندازیم
سلام و صد سلام خدمت دوستان جمیعا و قبولی طاعات عزیزان و محبان اهل بیت و ائمه معصومین علیهم السلام
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها