کیمیای محبت

درین دو هفته که چون گل درین گلستانی گشاده روی تر از راز می فروشان باش

کیمیای محبت

درین دو هفته که چون گل درین گلستانی گشاده روی تر از راز می فروشان باش

مردان خدا پرده پندار دریدند، یعنی ...

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن

تا ببینیم که سرانجام چه خواهد بودن

غم دل چند توان خورد که ایام نماند

گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن

مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که برو

رحم آنکس که نهد دام چه خواهد بودن

باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش

اعتبار سخن عام چه خواهد بودن

دسترنج تو همان به که شود صرف بکام

دانی آخر که بناکام چه خواهد بودن

پیر میخانه همی خواند معمایی دوش

از خط جام که فرجام چه خواهد بودن

بردم از ره دل حافظ بدف و چنگ و غزل

تا جزای من بدنام چه خواهد بودن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.